احتمالا شما هم واژه سمفوني را زياد مي شنويد و يا شايد در گفتار خودتان هم براي اين كه فرهيختگيتان را را به رخ ديگران بكشيد (!) از اين واژه زياد استفاده مي كنيد. در اين پست قصد داريم شما را با اين واژه بيش تر آشنا كنيم.
ادامه توضيحات در ادامه مطلب

 

 واژه سمفوني از ريشه هاي يوناني " سيم " به معني "با هم" و " فونوس" به معني " صدا" گرفته شده است . عنوان سمفوني يا سمفونيا در ابتدا براي همه انواع تصنيفات- صداي انسان و ساز يا آميزه اي از هر دو-به كار مي رفت.امروزه اين واژه به معني اثري است كه براي اركستر نوشته شده باشد-كه معمولا داراي چهار موومان و گاهي بيشتر است. فرم سمفوني به خصوص فرم موومان اول، يك سمفوني را از كارهاي اركستري ديگر متمايز مي سازد.

موومان اول:

موومان اول در فرم سونات است. فرم سونات را كه معمولا داراي دو ملودي يا دو تم متمايزاست، مي توان به نمايشنامه اي با دو شخصيت اصلي مقايسه كرد.تم اصلي را مي توان به قهرمان مرد تشبيه كرد كه مثبت و قوي است؛ تم ثانوي را نيز مي توان به قهرمان زن تشبيه كرد كه تغزلي و لطيف است.

فرم سونات نيز همچون نمايشنامه در سه مرحله جريان مي يابد:

1-ارائه يا عرضه

2-بسط

3- مرور يا بازيافت، كه به نتيجه منجر مي شود.

ساختار موومان اول يك سمفوني كلاسيك اين گونه است:

قبل از ارائه ممكن است چند آكورد مقدماتي بيايد (يا شايد يك مقدمه طولاني تر كه سايه خود را بر سرتاسر سمفوني خواهد افكند.)يا ممكن است ارائه مستقيما با ورود تم اصلي، با طرحي واضح و قوي؛ آغاز گردد.سپس پاساژ هاي پيوند دهنده مي آيند و آنگاه تم ثانوي شروع مي شود.

در مرحله دوم، يعني بسط، هر دو تم در يك الگوي دائما متغير به صورتي در هم بافته پس و پيش مي شوند. آهنگساز ممكن است ما يه هاي ديگري نيز اضافه كند. در ضمن بسط است كه آهنگساز بالاترين حد مهارت و استادي خود را نمايان مي سازد.

در مرحله سوم ، يعني مرور، دو تم اصلي تكرار مي شوند.آهنگساز پس از گذراندن دو تم از نقطه اوج درام، آن را به نتيجه پرمعني و مهمي مي رساند.

موومان ممكن است با يك كودا(دنباله كوتاه پاياني)به پايان رسانده شود.كودا نام مناسبي است كه از واژه اي ايتاليايي به معني دنباله گرفته شده است.در ابتدا اين قطعه پاياني خيلي كوتاه بود،اما بعدها ، به ويژه در آثار بتهوون ، از اهميت بيشتري برخوردار گرديد.

موومان دوم:

موومان دوم يك سمفوني به طور عادي در تقابل با موومان اول است .اگر موومان اول قدرتمند و دراماتيك باشد، موومان دوم معمولا داراي حالتي آرام خواهد بود. اگر آهنگساز تصميم داشته باشد دوباره فرم سونات را به كار گيرد، مطلب خود را با حالت يك موومان آهسته منطبق مي سازد.

يا اين كه ممكن است براي موومان دوم فرم روندو را انتخاب كند. در چنين موردي الگوي خود را از روندو، كه يك قاالب شعري است و در قرون وسطي مورد علاقه تروبادورهاي(خنياگران دوره گرد)فرانسوي بود به عاريت مي گيرد. وجه مشخصه روندو بندگرداني است كه در فواصل منظم در شعر تكرار مي شود.

موومان سوم:

سومين موومان هر سمفوني معمولا داراي سبكترين و شادترين حالت است.اين موومان زيبايي و لطافت و جذابيت مينوئه را منعكس مي سازد.

مينوئه در اصل يك رقص فرانسوي بوده است.اين رقص نيز همچون تمامي رقص هاي ديگر در مسير ورود خود به تالارهاي رقص دچار تغييرات فراواني گرديد.جاي حركات قوي و شديد آن را گامهاي ميزان بندي شده اهسته گرفت.وقتي آهنگسازان مينوئه را به عنوان يك موومان در سمفوني پذيرفتند، شان و ارزش مناسبي بر اي آن قائل شدند.مينوئه به تدريج شادتر و جسورانه تر شد، تا اينكه درسمفوني هاي هايدن گويي به اصل روستايي قدرتمند خود بازگشته است.

موومان چهارم:

آهنگساز در موومان آخر سمفوني نيز حق انتخاب از بين چند فرم را دارد؛ مي تواند فرم روندو يا سونات را برگزيند و يا ممكن است موومان آخر خود را به عنوان يك تم و وارياسيون ها شكل دهد.براي اين منظور، آهنگساز بايد ملودي را بيابد يا ابداع كندكه به حد كافي انعطاف پذير باشد تا تغييرات و گونه گوني هاي بسياري را در خود بپذيرد و اينجاست كه او آزمون واقعي تخيل و مهارت را از سر مي گذراند. 
سرگرمي : آيا متوجه شديد رنگ كدام سمفوني با بقيه فرق مي كند ؟!

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد